- واکنش تاکسیرانی به فیلم حمل بار عجیب توسط یک تاکسی
- عزم شورای شهر بر رفع مشکل ورود واگنهای مترو به کشور/ ساخت واگنهای چینی آغاز شده است
- آغاز به کار هیات امنای محلات شهر تهران با حضور زاکانی از امروز
- پارلمانهای شهری همچنان در آرزوی استقلال و کسب جایگاه قانونی
- پورابراهیمی: طرح مالیات بر سوداگری به کاهش التهابات بازار خودرو، ارز، طلا و مسکن کمک میکند
- در چه صورتی افراد مشمول معافیت مالیات بر عایدی سرمایه میشوند
- وزارت راه و شهرسازی موظف به ثبت معاملات املاک و مستغلات شد
- آخرین وضعیت بازار رمزارزها در جهان
- جهان بر سر تقاطع
- شتاب چین برای سرمایهگذاری در خارج از کشور
- قالیباف: مالیات بر سوداگری و سفتهبازی فقط یک درصد از افراد جامعه را شامل میشود
- دشمنی آمریکا با خط لوله صلح؛ پاکستان پای تصمیمش ماند
- جزئیاتی از برگزاری انتخابات ۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۳
- تدوین لایحه ارائه خدمات رفاهی به تهرانیها در قرارگاه جوانی جمعیت/توجه به مادران دارای سه فرزند
- حذف مراجعه به دفترخانهها برای شروع اخذ «سند کاداستری» / صدور ۶۹۷ سند تک برگ املاک در یک سال
Warning: Use of undefined constant php - assumed 'php' (this will throw an Error in a future version of PHP) in /home1/tadbiret/public_html/wp-content/themes/1111111/includes/breaking.php on line 43
» اجتماعی
» آسیب شناسی «تدبیر تازه» از پایین آمدن آستانه تحمل مردم در پایتخت ؛ باید از این شهر گریخت!
تاریخ انتشار : 2023/01/12 - 13:41
آسیب شناسی «تدبیر تازه» از پایین آمدن آستانه تحمل مردم در پایتخت ؛ باید از این شهر گریخت!
فاطمه دیانی-روزنامه نگار: جروبحث ساده داخل اتوبوس بي آر تي در يكي از خيابانهاي مركزي تهران؛ در عرض چند ثانيه تبديل به فحاشيهاي زشت و زننده پيرمردي خطاب به مردي جوان میشود. که ظاهرا جوان به علت شلوغي اتوبوس به پيرمرد تنه اي زده ؛مسافران اتوبوس قصد آرام كردن پيرمرد را دارند ولي او كوتاه نمي آید و خونسردی جوان او را عصباني تر مي كند. ناگهان با كيف دستي خود، ضربه محكمي به صورت جوان میزند و همین ضربه خود باعث درگیری بیشتر میشود.ما هر روز شاهد این گونه خشونتها در جامعه هستیم که سن، جنس، تحصيلات، محل سكونت و سطح اقتصادي و اجتماعي در بروز آن بی تاثیر است.
يكي از چهارراههاي شلوغ شهرك غرب؛ شب. ماشينهاي چندصدميليوني با رانندههاي كم صبر و تحمل در ترافيك پشت چراغ قرمز؛ هنوز چراغ سبز نشده كه صداي بوق بلند مي شود و گاز مي دهند. چراغ، قرمز مي شود ولي هنوز عبور مي كنند، به هم راه نمي دهند و رانندههاي زن و مرد از پنجره ركيك ترين كلمات را نثار هم مي كنند كه مودبانه ترين آنها «ديوانه» و «رواني» است. ما از کنار این دیدهها و شنیدهها بی تفاوت میگذریم، همه اینها را هر روز در خیابانهای شهر میشنویم و میبینیم و بی تفاوت میگذریم چون زیادند. چون خیلی زیادند. اصلا شاید همینها هستند که معیارهای خشونت به حساب آوردن یک رفتار را در ما جابه جا کرده اند. شاید همینها هستند که باعث شده اند دیگر «دست انداختن دیگری» در محل کار و خانواده خشونت به حساب نیاید، لحن زننده راننده تاکسی و اتوبوس به مسافر و بالعکس خشونت به حساب نیاید، پرت شدن وسیله ای که خریده ایم روی پیشخوان توسط فروشنده خشونت به حساب نیاید.
ظهر یکی از همین روزهای گرم تابستان است و مردم در این هوا فقط نظاره گر دعوای بین دو مرد هستند. وسط چهارراه، که در شلوغی خیابان همدیگر را به قصد کشت میزنند. با هر ضربه مشت و لگد تمام مشکلات و دلخوریهایشان از جهان را سر هم خالی میکنند تا خون جلوی چشمهایشان را بگیرد و کار هم را تمام کنند. هیچ کس واکنشی نشان نمیدهد. عده ای بی تفاوت از کنارشان میگذرند.آقای جمشیدی کارمند یک شرکت خصوصی است در خصوص رواج خشونت در جامعه از او میپرسم با تاسف سری تکان میدهد و به صحنه دعوا اشاره میکند و میگوید: روز به روز مشکلات زندگی بیشتر میشود و از لحاظ هزینه ای در مذیقه هستیم و مردی که نتواند از پس هزینههای خانواده خود برآید طبیعتا دچار بیماری اعصاب میشود.او ادامه میدهد:میان فقر، بیکاری و تورم با افزایش جرم و خشونت رابطه مستقیم برقرار است. یعنی وقتی فقر، بیکاری و شکاف طبقاتی در جامعه بوجود بیاید، ما شاهد پرخاشگریهای افراد با یکدیگر در کوچه وخیابان هستیم.
بابک دانشجوی داروسازی است و در حال گوش کردن به موسیقی است که به گفته خودش شنیدن صدای بوق اتوموبیلها کلافه اش میکنند و همیشه ترجیح میدهد در خیابان که قدم میزند به موسیقی گوش بدهد.او بر این باور است که بخشی از جامعه ما افسرده است و چیزی به اسم شادی در آن وجود ندارد و همین سرخورده و افسرده بودن این عده است که باعث خشونت و درگیری بین افراد در خیابان میشود.بابک ادامه میدهد: به هر وسیله ای میتوان شادی و نشاط را در جامعه بوجود آورد. البته شادی تزریقی نیست. فضای جامعه باید شاد باشد و مردم احساس کنند که میتوانند شاد باشند.او مسئولین را مقصر بروز این نوع خشونتها میداند:«چه کسانی جامعه را اداره میکنند؟ هر کسی جامعه را اداره میکند او نیز مسئول است. او مسئول است که بیکاری و شکاف طبقاتی در جامعه وجود دارد. مسئولین باید به فکر افراد جامعه باشند. اکنون بیکاری در جامعه وجود دارد و بسیاری از جوانان از کارگر ساده تا نیروی تحصیل کرده دانشگاهی بیکار هستند که این امر باعث خشونت میشود». به باور او آلودگی هوا نیز جزء عواملی مهمیاست که باعث عصبی شدن افراد میشود و آنها را مستعد درگیری با یکدیگر میسازد.
تغییر جامعه از سبک زندگی سنتی به سمت زندگی مدرن باعث آشفتگیهای زیادی در سبک زندگی شده است؛ و آشفتگی احتمال واکنشهای نامناسب را افزایش میدهد. برای نمونه افزایش خواستههای دور و دراز، ایده آل گرایی، سرعت در کار، ترافیک، از جمله چیزهایی است میزان ناکامیرا افزایش و به دنبال آن خشونتهای خیابانی نیز افزایش مییابد.
الهه ، کلافه روی نیمکت پارکی نشسته است و با پوشه ای که در دست دارد خود را باد میزند در پاسخ به سؤالم که چرا روز به روز شاهد افزایش خشونت در جامعه هستیم میگوید:«هر چه زندگي پيچيدهتر ميشود و توقعات فرد از زندگي بيشتر، به همان اندازه انسان درماندهتر ميشود. وقتي فرد در مراجعاتش به خواسته خودش نميرسد و هرچه تلاش میکند به در بسته میخورد نهايتا دچار استرس ميشود به هر حال اين استرس يك جايي بايد تخليه شود. حالا وقتي اين استرس آنقدر زياد ميشود كه از توان و كنترل فرد خارج شود، فرد به مرحلهاي ميرسد كه مثل يك باروت در حال انفجار است. يعني بهانه كوچكي ممكن است باعث بروز پرخاشگري در قالب رفتارهای خشونت آمیز بشود»
اگر در روز فقط به چند خیابان تهران سر بزنید، آنقدر دعوا و تصادف و … هست که متوجه شوید برای شناختن این پایتخت ایران فقط شنیدهها کافی نیست؛ دعواها و کشمکشهایی که فقط یک دلیل ندارد و اگر پای سخنان کارشناسان شهری و روانشناسان بنشینی، میبینی که آنقدر علتهای جدید برای به وجود آمدن این اتفاقات در میان مردم تهران و در خیابانهای این شهر وجود دارد که شاید ترافیک یکی از قدیمیترین موارد باشد.
آقای عبادی به گفته خودش همیشه سعی میکند از دعوای و کشمکش فرار کند.میگوید:« انگار مردم تهران همیشه روی دور تند هستند. گاهی اوقات جمعیت دونده آنقدر زیاد است که فکر میکنی در مسابقه دو مارتن همگانی شرکت کرده ای. و مسلم است که جایی که آدمها زیادند آلودگیها هم بیشتر است. برخورد آدمها هم با یکدیگر بیشتر است و در نتیجه پرخاشگری و خشم هم بیشتر میشود. اصولا آدمها وقتی میبینند اوضاع از کنترلشان خارج شده عصبانی میشوند و اینجا در کلان شهر مثل تهران همه چیز از کنترل خارج است. هیچ چیز زندگی تابع فرد نیست. همه چیز را جمع تعیین میکند آن هم جمعی که به خودش رحم نمیکند چه برسد به تو!»
گفتگو به زبان دعوا
صدای مهیب برخورد دو خودرو توجه همه را به خود جلب میکند؛ رانندگان بعد از شوکی که به آنان وارد شده از خودروی خود پیاده میشوند وهریک به سمتی میروند تا از میزان خسارت آگاه شوند.
سپر و گلگیر اتومبیلها به هم خورده و خسارت قابل توجهی را برای هریک ایجاد کرده است. رانندگان، عصبانی به سوی هم میروند و هر یک دیگری را مقصر میشمارد. صداها بالا میرود، گلاویز میشوند اما کوتاه نمیآیند، به یکدیگر توهین میکنند و آن کسی که عصبانی تر است دیگر چیزی نمیفهمد. بعید است روزی را در شهر پرسه بزنیم و با صحنه دعوا روبه رو نشویم؛ این را رانندگان تاکسی که روزشان را در خیابانها به شب میرسانند، تأیید میکنند.
حاج حسن راننده تاکسی است و میگوید تهران دیگر جای نفس کشیدن و زندگی نیست باید از آن فرار کرد.نمیشود با مردم حرف زد کلمه اول نه کلمه دوم شروع به بد و بیراه گفتن به هم میکنند.احترام تمام شده و مقصر هم مردم نیستند.او معتقد است مشکلات زندگی آنقدر زیاد شده که مردم ما را کم تحمل کرده است. تحمل کردن هم آستانه ای دارد که متاسفانه با وجود این گرانیها و تورم دیگر جایی برای بالا رفتن آستانه تحمل فرد نمانده است.به زمان و زمين بدو بيراه مي گوید ،آنقدر ناراحت و عصباني است كه اصلا متوجه نیست كسي كه با او گلاويز شده مامور قانون است و آسيب رساندن به او عواقب ناخوشايندي را برايش به همراه خواهد داشت.فضاي ايستگاه تاكسي پر شده از حرفهاي زشت و رکیک،راننده تاكسي كه به قول خودش از تبعيض در اجراي قانون مامور راهنمايي ورانندگي عصباني شده يقه افسر را محكم گرفته و … در اين ميان ميانجيگري ساير رانندهها و عابرين پياده هم نتيجه اي ندارد.شعلههاي خشم و عصبانيت راننده تاكسي با ضربه اي كه به صورت افسر راهنمايي و رانندگي وارد ساخت، فروكش میکند.
كمي آنطرف تر دو جوان بر سر اين موضوع كه آن يكي به او تنه زده، باهم گلاويز شده بودند. صحنههايي زشت توام با حرفهاي ركيك، عابرين هم بي آنكه برايشان مهم باشد به سادگي از كنارشان مي گذشتند. حالا ديگر روزي نيست كه شما در حال عبور از خيابان شاهد نزاع 2 راننده تاكسي، خريدار و فروشنده در يك مغازه ،درگيري 2 عابر، دعوا بر سر پارك كردن ماشين،2 كارگر بر سر يك چهار راه،كارگر و كارفرما، درگيري با ماموران راهنمايي و رانندگي، درگيري مسافر كشها با مسافران و … نباشيد.
محمد رضا بر این باور است که متاسفانه مردم ما خویشتن داری خود را از دست داده اند و با کوچکترین مشکلی عصبانی میشوند.او ميگويد : شرايط امروز جامعه متوجه قشر خاصي نيست بلكه براي همه ما يكسان است يعني من هم مي توانم با يك بوق بي موقع راننده ماشين از كوره خارج شوم و درگيري راه بيندازم اما با اين همه معتقدم كه فرد اگر تا اندازه اي از خويشتن داري براي پرهيز از رفتار خشن برخوردار باشد تا حد قابل توجهي ميزان نزاع كاهش مي يابد. از ترافیک سنگین خیابانها که بگذریم مردم منتظر در صفهای طولانی پمپهای بنزین و گاز هم هر روز شاهد مواردی از این دست هستند. جوانی که برای بنزین زدن در صف شلوغ پمپ بنزین منتظر است معطل کردن راننده خودروی جلویی را که آرام آرام جیبهایش را میگردد تا پول بنزینش را حساب کند برنمیتابد و کار به درگیری میکشد. حتی وساطت اطرافیان هم موثر واقع نمیشود و راننده جوان تمام مشکلاتی را که در طول روز داشته است یک جا بر سر راننده جلویی خالی میکند.
محسن روی جدول گوشه خیابان نشسته و کلافه است به گفته دوستانش او همیشه آرام بوده ولی چند روزی است که با همه دعوا دارد آرام به سمتش میروم،علت این همه خشم را میپرسم با عصبانیت جواب میدهد:«وقتی جیبم خالیه اعصابم خرده! سر بسر من نگذارین.» محسن در بین دوستانش معروف است به آرامش و گاهی خونسردیاش سوهان اعصاب دیگران بود کمیآرامتر میشود و میگوید: هیچ وقت به یاد ندارم تا این اندازه تندتند عصبانی بشوم. زود از کوره در میروم و دیروز در وسط خیابان سر یک نفر داد کشیدم به حدی که خودم پشیمان و متعجب شدم و همچنین به هر بهانه ای سر بچههایم داد میزنم. میپرسم چرا؟جواب میدهد:به دلیل «بی پولی»! این روزها جیبم حسابی خالی است. آنچه در این میان مهم است آن است که مسئولان مربوطه محترم به جای انکار بالابودن نرخ تورم و نیز به جای توصیههای روانشناسانه از طریق رسانه ی ملی و دعوت مردم به خنده رو بودن و نشاط، کاری کنند که زمینه ی ترکیدن اعصاب مردم فراهم نیاید. بهتر است جیبهای خالی را انکار نکنند».امیر که وکیل است البته دلیل جالب توجه دیگری در مورد بروز خشونت در خیابان دارد: «تحقق نیافتن حداقل حقوق مدنی و شهروندی.» وی میگوید: «مردم نگران از این که نمیتوانند از حداقل حقوق مدنی برخوردار باشند عصبانی میشوند. به عنوان مثال زمانی که شخص بعد از تصادف رانندگی با تاخیر پلیس روبرو میشود خود اقدام به احقاق حقوق خود میکند.» او ادامه میدهد «عواملی چون فضای شهری، شهروندان بیکار و معتاد و متکدی، برنامههای غمانگیز تلویزیون، دوندگی همیشگی تهرانیها را باعث شده است. تا شهروندان تهرانی به بمب خشونت تبدیل شوند. آنها روابطی موزاییکی دارند و بدون توجه به یکدیگر تنها رابطه ظاهری برقرار میکنند،همه اینها باعث میشود تا یک تلنگر برای ایجاد درگیری فیزیکی در تهران کفایت کند.»
برچسب ها : جنگ و نزاع , شلوغی شهر
دسته بندی : اجتماعی , تله تایپ , خبر داغ , گزارش
آخرین اخبار
ارسال دیدگاه
آخرین خبرمطالب بیشتر