- مصمم هستیم با اتکا به تعهدات و اصول خود، گامهای بلندتری در راستای ارتقای جایگاه روابط عمومی در پتروشیمی شیراز برداریم
- تبریک فرارسیدن روز جهانی ارتباطات و روابط عمومی توسط مدیرعامل و رئیس هیات مدیره سازمان مرکزی تعاون روستایی ایران
- سلامت مردم مهمترین خط قرمز
- تهیه طرح پیوند شرکتهای دانش بنیان با صنعت و کشاورزی استان تهران/احیاء واحدهای راکد و غیرفعال
- با آزادسازی اراضی دوشان تپه؛ خیابان پیروزی به دماوند متصل میشود
- ایجاد ۳۰هزار فضای پارک حاشیه ای در ۳ منطقه/ فضاهای پارکهای مکانیزه تا یک ماه دیگر مشخص میشود
- تجهیز حوزههای امتحانی به دوربین مداربسته و سیگنالیاب/ اخذ آزمون مجدد از افراد مشکوک
- رفع قطعی برق روشنایی داخلی ایستگاه میرزای شیرازی
- توافقاتی با صنف طلا برای ثبت اطلاعات در سامانه جامع تجارت
- راهکار ترکیه در مهار تورم پایدار
- چرا مالیات مشاغل و اصناف ناچیز است؟
- معافیتهای مالیاتی شرکتهای بورسی در سال ۱۴۰۳ حذف نمیشود
- راه اندازی بازار ارز توافقی برای صادرکنندگان/ فروش ۳ میلیارد دلار اوراق برای تامین مالی طرح ها
- خاندوزی: تمام اصناف کشور موظف هستند بهسمت شفافیت بروند
- شنبهها تعطیل میشود
» حوادث
» مرد عاشق پیشه گروگانگیر: به خاطر این دختر زندگی ام نابود شد/ به خاطر او زنم را طلاق دادم
تاریخ انتشار : 2020/02/03 - 10:58
مرد عاشق پیشه گروگانگیر: به خاطر این دختر زندگی ام نابود شد/ به خاطر او زنم را طلاق دادم
مرد عاشق پیشه که برای رسیدن به دختر مورد علاقهاش وی را در قنادی محل کارش گروگان گرفته بود در نخستین جلسه بازجویی در مقابل بازپرس جنایی از ارتباط 21 ماههاش با این دختر پرده برداشت.
مرد جوان در حالی که دستبند آهنی دور دستانش قفل شده و پابند داشت با لباسهای بازداشتگاه روی صندلی نشست. نگرانی و پشیمانی در صورت و چشمانش موج میزد. پژمان، 37 ساله، عامل گروگانگیری عاشقانه در قنادی بود. ساعت سه و چهل وپنج دقیقه 12 بهمن گزارش این آدم ربایی به مأموران پلیس پیشگیری و سرپرست دادسرای امور جنایی تهران اعلام شد و 3 ساعت بعد با تلاش پلیس و قاضی سرانجام مرد جوان خود را تسلیم پلیس کرد.
تحقیقات از وی به دستور بازپرس رحیم دشتبان از شعبه دهم دادسرای جنایی تهران ادامه دارد.
گفتوگو با متهم
چطور با این دختر آشنا شدی؟
من ساکن یکی از شهرهای شمالی هستم. یک سال و 9 ماه قبل،شبنم که ساکن شهرستان مجاور ما بود به همراه یکی از دوستان قدیمیام برای میهمانی به خانه من آمده بود. من متاهل بودم دخترم 15 ساله است. اما شبنم کاری کرد که عاشقش شدم. اوایل میگفت که از خانواده پولداری است اما بعد از مدتی فهمیدم که دروغ گفته و خانواده نا بسامانی دارد. پدر و مادرش به خاطر بدهی مالی فراری بودند. بعد هم به من گفت که خانهشان را به خاطر بدهی مالی گرفتهاند و از من خواست که به او پناه بدهم. من هم او و برادر 10 سالهاش را به خانهام بردم و از آنها نگهداری کردم. یک سال پیش من بودند و تمام خرج و مخارجشان را میدادم.
خانوادهاش از این موضوع با خبر بودند؟
بله. پدرش را به خاطر 30 میلیون تومان بازداشت کرده بودند که من این پول را پرداخت کردم و پدرش از زندان آزاد شد. البته پدرش خیلی بدهی داشت.
چرا کمکشان می کردی؟
آنقدر عاشقش بودم که زنم را طلاق دادم و یک سال است که دختر 15 سالهام را ندیدهام. حتی به من گفت اگر واقعاً مرا دوستداری نصف اموالت را بهنام من بزن. من هم 6 ماه بعد از آشناییمان به مناسبت روز ولنتاین، نصف باغی را که الان حدود 4 میلیارد تومان است به نام شبنم کردم.
پس چرا کار به اینجا رسید؟
مرداد امسال شبنم ناگهان ناپدید شد. هیچ خبری از او نداشتم از نگرانی و عشقش دیوانه شده بودم. برای پیدا کردن او به همه جا سر زدم. اما تلفنم را جواب نمیداد. تا اینکه یکی از شاکیهای پدرش که دوست من بود خبر داد که پدر شبنم به خاطر بدهی توسط مأموران کلانتری بازداشت شده است. از قائمشهر راهی تهران شدم و در کلانتری پدرش را دیدم. او به من گفت که دخترم از تو بد گفته بود و فکر نمیکردم که آدم خوبی باشی. به من 40 روز وقت بده تا تو را به دخترم برسانم. به او گفتم اگر شبنم مرا نمیخواهد، خودش به من بگوید اما او قول داد شبنم را به من برساند ولی به قولش عمل نکرد.
چطوری توانستی او را پیدا کنی؟
زمانی که در کلانتری بودیم، عمه شبنم به او زنگ زد و من از حرفهایش فهمیدم که شبنم در یک قنادی نزدیک خانهشان کار میکند. با این سرنخ چند روز تمام قنادیهای آن منطقه را گشتم و بالاخره پیدایش کردم.
چهارشنبه گذشته به تهران آمدم و به قنادی رفتم. اما از شنبم خبری نبود، پنجشنبه و جمعه هم خبری از او نبود تا اینکه شنبه ظهر که به آنجا رفتم شنبم را دیدم. از او خواستم باهم صحبت کنیم. اما کارگر قنادی که مرد جوانی بود مانع شد. بعد به پلیس زنگ زد. من که از این کارش بشدت عصبانی شده بودم اسلحهای را که به همراه داشتم بیرون آوردم. یک بستهام همراهم بود که شبیه بمب بود. ترساندمشان بعد هم تهدید کردم.
چه شد که تسلیم شدی؟
شبنم قسم خورد که با من ازدواج میکند میدانم دروغ گفته اما به خاطر قسم او و قولهایی که به من دادند خودم را تسلیم کردم.
نقشه را چه زمانی کشیدی؟
4 روز قبل از این کار. البته آن روز میخواستم اگر جواب منفی شنیدم خودم را بکشم هنوز هم این تصمیم را دارم. چرا که من همه زندگیام، زنم و داراییام را بهخاطر او از دست دادم و حالا میخواهم خودم را بکشم تا او با عذاب وجدان مرگ من زندگی کند.
برچسب ها : بدهی , طلاق , عشق
دسته بندی : حوادث , خبر داغ
آخرین اخبار
ارسال دیدگاه
آخرین خبرمطالب بیشتر