- پیگیری اختصاص زمین چمن فوتبال برای بانوان و تشکیل کارگروه ساماندهی زورخانههای پایتخت
- مشکل شارژ کارت بلیت اعتباری مسافران مترو چیست؟
- رشد ۵ برابری درآمد شهرداری منطقه یک تهران با آغاز نهضت اجارهداری و شناسایی املاک بلااستفاده
- ساز و کار پذیرش معتادان متجاهر در شرق و غرب استان تهران تعیین تکلیف شود
- کاهشی شدن «طلاق» در کشور پس از ۳ دهه
- طرحهای تخفیفی شهرداری برای مادران تهرانی/ راهاندازی کمپین «شکوه مادری»
- شاسی بلند چینی جدید در راه است
- بیتکوین صعود کرد
- صعود بدهی ترکیه
- تورم مصالح ساختمانی چقدر بوده است؟
- طبقهبندی مشاغل روابطعمومیهای دستگاههای اجرایی کشور
- دستورهای رئیس جمهور در حوزه تولید برنج، پلاژهای دولتی و تالاب میانکاله
- رئیسجمهور: مشکل شهرک صنعتی نوشهر پس از ۲ دهه حل شد
- مصمم هستیم با اتکا به تعهدات و اصول خود، گامهای بلندتری در راستای ارتقای جایگاه روابط عمومی در پتروشیمی شیراز برداریم
- تبریک فرارسیدن روز جهانی ارتباطات و روابط عمومی توسط مدیرعامل و رئیس هیات مدیره سازمان مرکزی تعاون روستایی ایران
» حوادث
» میلاد با وعده دروغ ازدواج معتادم کرد تا از من راحت سوءاستفاده کند
تاریخ انتشار : 2020/07/04 - 12:17
میلاد با وعده دروغ ازدواج معتادم کرد تا از من راحت سوءاستفاده کند
از کودکی ام چیزی به خاطر نمی آورم جز کتک کاری های پدرم! او به موادمخدر صنعتی اعتیاد داشت و به بهانه های واهی من، مادر و خواهرم را مورد ضرب و جرح قرار می داد و...
دختر جوان با بیان این مطلب به کارشناس اجتماعی کلانتری شفای مشهد گفت: هفت ساله بودم که پدر و مادرم از یکدیگر جدا شدند و مسئولیت نگهداری از من و خواهر کوچک ترم به مادرم سپرده شد. ما ناچار به منزل مادربزرگم کوچ کردیم و در طبقه فوقانی منزل آن ها ساکن شدیم. مادرم از صبح تا شب سر کار می رفت و مادربزرگم از من و خواهرم مراقبت می کرد. مادرم برادری داشت که او هم مثل پدرم معتاد بود.
خوب به خاطر دارم که خیلی وقت ها مادربزرگم را کتک می زد تا پول موادش را از او بگیرد و مادربزرگم در حالی که با گریه نفرین اش می کرد پول مواد را به سمت اش پرتاب می کرد تا شرش را کم کند!! این بخش کوچکی از آزار و اذیت های دایی ام بود و من از او خیلی می ترسیدم چون چندین بار قصد داشت من را مورد اذیت و آزار قرار بدهد که با داد و فریادهایم مادربزرگ به دادم رسیده بود.
از طرفی با این که خیلی کوچک بودم اما رفتارهای اطرافیان را به خوبی درک می کردم. از نگاه ترحم آمیزشان به من و خواهرم بیزار بودم. از سرزنش های خاله ها، دایی ها و دیگر اقوام که چرا مادرم با این وضعیت حضانت ما را پذیرفته قلبم می شکست. تنها چشم به در می دوختم تا مادرم از سر کار بیاید.
کلاس اول دبیرستان بودم که مادرم منزلی را اجاره کرد و مستقل شدیم. به هر حال من به سن نوجوانی رسیده بودم و دیگر صلاح نبود در آن خانه بمانم. بعد از گرفتن دیپلم خانه نشین شدم چون علاقهای به تحصیل نداشتم. راستش را بخواهید اصلا این توانایی را در خودم نمی دیدم که بتوانم درس بخوانم .من در منزل کارهای خانه را انجام می دادم و مادرم سر کار می رفت.اما دو سال بعد که خواهرم در دانشگاه قبول شد به او حسادت و به بهانه های واهی با او مشاجره می کردم تا این که در پارک کنار خانه مان با میلاد آشنا شدم. او خودش را موزیسین و هنرمند معرفی کرد. وقتی با او وارد رابطه شدم انگار تکیه گاهی در زندگی ام پیدا کردم، او به من عشق می داد و امید به زندگی!
آن قدر به من محبت می کرد که تصور کردم خوشبخت ترین دختر روی زمین هستم. بعد از مدتی به من پیشنهاد ازدواج داد اما گفت باید کمی صبر کنیم تا خانواده اش از تهران به مشهد بیایند اما این صبر پایانی نداشت. او به من پیشنهاد داد که برای رسیدن به آرامش قرص مصرف کنم اما بعد از مدتی به این قرص ها اعتیاد پیدا کردم. میلاد خیلی وقت ها مرا تهدید می کرد که اگر به خواسته اش تن ندهم موضوع را به خانواده ام می گوید اما من مقاومت کردم تا این که وقتی داخل پارک یکدیگر را ملاقات کردیم مادرم ما را دید و … تازه فهمیدم که میلاد نه تنها موزیسین نیست بلکه مرا معتاد کرده است تا به راحتی از من سوءاستفاده کند.
برچسب ها : اعتیاد , تجاوز
دسته بندی : حوادث , خبر داغ
آخرین اخبار
ارسال دیدگاه
آخرین خبرمطالب بیشتر